۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

درسی که مصر از انقلاب ایران گرفت

Frost Over the World - Mohamed ElBaradei 
A week after the resignation of Hosni Mubarak, Sir David is joined by Nobel Laureate Mohamed ElBaradei, the man many are touting to be the next president of Egypt. Plus, Jeffrey Ghannam on the role of social media in the protests that are sweeping the Middle East.

 بخشی هایی از مصاحبه ی دیروز البرادعی با دیوید فراست را ترجمه کرده ام. بدلیل ضعف در ترجمه، خوانندگانی که به اینترنت پرسرعت دسترسی دارند، مصاحبه را از روی فایل ویدیویی دنبال کنند.
___________
البرادعی می گوید چیزی که مصریان امروز می خواهند ساده و واضح است. آنها نه تنها می خواستند که مبارک برود، بلکه میخواهند رژیم مبارک نیز برود. آنها بیمناک هستند که رژیم هنوز برقرار است و تمام آنچه که آنان بدنبالش بودند اجرا نشده است. دولت مبارک هنوز هست، ما هنوز قانون شرایط اضطراری داریم. ما هنوز ممنوعیت حق تاسیس حزب داریم، مردم هنوز دستگیر می شوند، بنابراین آنها احساس می کنند که اندک تلاشی وجود دارد که انقلاب را از خط خارج نموده و تنها با تعویض مبارک رژیم را حفظ کنند. و به همین خاطر است که امروز شما هنوز مردم را در میدان تحریر می بینید که می گویند ما نیاز داریم تا اهداف کلی مان را ببینیم و جمهوری دوم برقرار شود.

... البرادعی درباره ی دوره ی گذار می گوید:3-6 ماه برای اکثریت خاموش مصر بسیار کم است. از انتخابات زودهنگام تنها گروه های سازماندهی شده همچون حزب حاکم و اخوان نفع خواهند برد. باید به 80 درصد مردمی که هرگز در سیاست دخالت داده نشده اند فرصت داد. در این گفتگو او از رئیس ارتش انتقاد می کند که چرا نقشه راه و زمان بندی تغییرات روشن نیست و چرا بجای ایجاد شورای ریاست جمهوری متشکل از افراد غیرنظامی و نظامی، وزیر دفاع خود را بعنوان رئیس جمهور موقت منصوب کرده است. به اعتقاد او ارتش لازم است که از سربازخانه ها بیرون بیاید و به مردم بگوید که ما آنچه را که شما می خواهید شنیده ایم و ما قصد داریم تا با شما بعنوان همکار کار کنیم.

۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

درس هفتم


«کاش اختلاف دولت و ملت، یعنی درباریان و آخوندها، در سر ترتیب اداره‌ی مملکت و نفع ملت و بقاء استقلال» آن بود. اختلاف بر سر این است که «یک مشت رعیت بدبخت را... دولتیان بیشتر بخورند یا ملاها.»مشروطه ایرانی. ماشاالله آجودانی. ص۱۶۷
مطلب زیر قرار بود تنها یک کامنت کوتاه باشه اما اینقدر کش اومد که تصمیم گرفتم بعنوان یک پست جدا منتشرش کنم. معمولاً مطالبم رو با همراه با گوش کردن به موسیقی متنِ «خداحافظ لنین» می نویسم. اینبار از موسیقی فیلم «راکی بالبوا» استفاده کردم به همین خاطر با همان لحن محاوره ای منتشرش میکنم.
__________________________________________
مورچه‌های قرمز از موریس اشر
درس اول:
«تو آدم احمقی هستی چون نمیدونی که این مسئله رو اینجوری حل میکنن».
نظر بالا آشکارا توهین آمیزه اما یک استدلالی هم درش نهفته. میشه نسبت به نظر بالا بی تفاوت بود، صرفاً با توهین متقابل جواب داد یا گفت: «احمق خودتی و جواب درست اینه» البته میزان توهین بستگی به کـَرَم طرف مقابل داره و میتونه آبدار یا خشک باشه.

واقعیت اینه که نگاه ما به همدیگه سرشار از قضاوته. در یک گفتگوی رو در رو، حالات صورت و بدن ما بخشی از این احساس رو منتقل میکنه اما در متن، این بار تماماً بر دوش کلام هست. البته گاهی توهین از حد می گذره و طبعاً گفتگو در اون شرایط معنایی نخواهد داشت.

در خیلی از اوقات توهین یا آنچه که از دید ما توهین به حساب میاد، حتی 5 درصد کل مطلب رو تشکیل نمیده. اینجا مانور دادن و زوم کردن روی اون 5 درصد و ول کردن باقیه قضایا میشه هوچیگری. کسی که 95 درصد یک مطلب رو رها کرده، ول کردن آن 5 درصد هم براش مشکل نخواهد بود.


۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

محتاجیـم به دعـا!

این جهان برای کسی که فکر می‌کند، کمدی است و برای کسی که حس می‌کند تراژدی. از این رو دموکریتوس خندید و هراکلیتوس گریست. هاریس والپل
دانسته های من از آرایش سیاسی نیروها در مصر، در حد آشنایی با سوابق و برنامه ها و آرمان های کدخدای قیاس آباد قم است. بعید می دانم اکثریت کسانی نیز که این روزها از مصر می نویسند و از اسلامیزه شدن آن هراسناک اند، اطلاعات عمیق تری از مصر داشته باشند. برخی با نگاهی عاقل اندر سفیه و با ژست ِ پدری سرد و گرم چشیده، امیدوارند مصریان اشتباه ایرانیان را تکرار نکنند و به ملت مصر هشدار می دهند که هشیار باشند. خیل عظیم تحلیلگران افسوس می خورند که مصریان می دانند چه نمی خواهند اما نمی دانند که چه می خواهند. در مقابل، سیل خبرها یکی پس از دیگری حکایت از این دارند که اکثریت مردم و حتی خود اخوان بدنبال حکومت اسلامی نیستند. شاید مصریان نام پدر و شماره ی شناسنامه ی رئیس جمهوری بعدی را ندانند، اما بنظر می رسد که بر سر حاکمیت صندوق رای و رژیمی سکولار توافق دارند. پیش بینی آینده مصر با این سطح از اطلاعات، نیازمند فالگیر و رمال است و از طرفی بسیار بعید است که پیام فارسی بیم دهندگان در وسط هیاهوهای مصر، شنیده و فهمیده شود.

ابراز نگرانی یا امیدواری از عبرت گرفتن مصریان از تجربه ی مشابه، این پرسش را به ذهن می آورد که خود ما چه درسی از گذشته گرفته ایم؟ حاصل شکست جنبش چه بوده؟ چگونه مصریان توانستند در کمتر از یک ماه چندین پیروزی پیاپی بدست بیاورند اما در اینطرف حاکمیت نه تنها یک میلیمتر عقب نشینی نکرد و باج نداد، بلکه نَفَس بی آزارترین مخالفینش را هم گرفت؟

موضوع وقتی جالبتر می شود که اعتراض های آبکی متحجرین یا بنا به برخی از روایات علمای از کار افتاده ی جا مانده از بیت المال، تفسیر به رای شده و به مغز خلق الله خورانده می شود و خطری احساس نمی گردد. این همه نگرانی از پیروزی اسلام گرایان در مصر، وقتی که بیانیه های اخوان و خودی ها را مقایسه کنیم، بسیار مضحک بنظر می آید. بعید می دانم حتی اسلامی ترین بیانیه ی اخوان المسلمین به این اندازه از آیات قرآن و روایات استفاده کرده باشد!

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

گزارش مستقیم یک سقوط


"هیچ کسی بیش از من علیه پارلمان های سالیانه، حق رای عمومی و انتخابات تصمیم نگرفته است. هدف من نه طرفداری از این امیدها و طرح ها، بلکه خط بطلان کشیدن بر آنهاست... اصول رفرم من، جلوگیری از ضرورت انقلاب است... اصلاح کردن برای حفظ و نه برانداختن رژیم." لرد اِرل گِری-نخست وزیر انگلستان-1831

لَنگ (1999, pp. 38-39) از بازتاب عمل ارل گری نتیجه می گیرد: "ویگ ها از حمایت طبقه ی کارگر از لایحه آگاه بودند... اما آنها همچنین کاملاً مصمم بودند که به طبقات کارگر اجازه ندهند تا هرگونه موقعیت برجسته ای را در سیستم رای گیری جدید بدست بگیرند. تصویب لایحه در نهایت کشور را از آشوب ها و قیام ها حفظ کرد؛ محتوای لایحه کشور را از "شیطان" دموکراسی حفظ نمود. لازم به ذکر نیست که کارگران وقتیکه دریافتند از آن لایحه چقدر کم بدست آورده اند، نا امیدی در میانشان شدت یافت، اما تا آن زمان کارگران متحدین طبقه ی متوسطشان را از دست داده بودند؛ بوسیله ی لایحه جذب سیستم شده و ناتوان از انجام هر کاری درباره ی آن بودند."

[...] همچنین، تهدید انقلاب یک نیروی محرکه پشت دموکراتیزاسیون در فرانسه، آلمان و سوئد بود. برای مثال تیلتُن(1974) فرآیندی را که منجر به مقدمه ای برای حق رای مردان در سوئد شد را اینگونه توصیف می کند:
"هیچکدام از نخستین لوایح اصلاحات بدون فشار محکم توده تصویب نشد؛ در 1866، جمعیت درحالیکه آخرین رای در حال گرفته شدن بود، گرداگرد اتاق ازدحام کرده بودند، و اصلاحات 1909 بوسیله ی جنبش حق رای گسترده، تظاهرات  و اعتصاب تهییج شد... دموکراسی سوئد بدون انقلاب به پیروزی رسید - اما نه بدون تهدید انقلاب."(pp. 567-568)[فُرم ایتالیک از نویسنده است]
Economic Origins of Dictatorship and Democracy- pp.27
کارشناس قطری الجزیره ی انگلیسی، در بعدازظهر جمعة الغضب بر روی تصاویر زنده ی ارسالی از قاهره می گوید:"مردم مصر دیگر تحمل رژیم را ندارند و به تغییرات کوچک راضی نمی شوند. مبارک باید برود"(نقل به مضمون) کارشناس دیگری اضافه می کند مردم بایستی از جنبش سبز ایران درس بگیرند و مُمِنتوم جنبش را در هفته های آتی حفظ کنند تا به پیروزی دست یابند. اما تصاویر زنده تضاد عمیقی با صحبت های کارشناسان دارند. آنچه که مردم نامیده می شوند، به زور به 200 نفر می رسند. معترضین در اطراف پل 6ام اکتبر و روبروی دوربین الجزیره تجمع کرده اند. پلیس ضد شورش با گاز اشک آور به سمتشان یورش می برد، تظاهرکنندگان کمی عقب می نشینند و به سمت دیگر پل می روند اما هنوز در کادر دوربین جا می شوند. هر از گاهی ماشین زره پوش سیاه رنگی به روی پل می آید و مردی از طریق دریچه ی سقف آن به سمت معترضین گاز اشک آور شلیک میکند، اندکی روی پل می ماند و پس از متفرق شدن شورشیان از کادر دوربین خارج می شود. صحنه عقب نشینی جماعت و ورود دوباره پلیس ضد شورش چندباری تکرار می شود. در این بین فیلم دیگری از سوئز پخش می شود که نشان می دهد 2 ماشین زرهی بین مردم گیر افتاده اند. یکی به دست معترضین فتح می شود اما راننده ماشین دوم شاید از ترس جان، به دل جمعیت می زند، یکی دو نفری را زیر می گیرد و از مهلکه فرار می کند.