۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

خود گورباچف بینی یک سرباز صفر

کلینتون دو خبرنگار آمریکایی زندانی در کره‌ی شمالی را آزاد کرد.(آگوست ۲۰۰۹)

مصطفی تاجزاده اخیراً یادداشتی در سایت جرس منتشر کرده‌اند که به مسایل گوناگونی می‌پردازد.  ایشان در انتهای یادداشت مفصلشان می‌نویسند:

تجربیات تاریخی به ما میآموزد که برای گذار به دموکراسی و استمرار آن بهتر است گفتمان و ادبیات ما بیشتر اثباتی باشد تا سلبی. این امر هم بهداشتیتر و هم مؤثرتر است و هم فرهنگ عمومی و سیاسی را پالایش میکند.

نقد مقدمه‌ی اصلاح است و در واقع گذار به دموکراسی فرآیندی هم سلبی و هم ایجابی است. اگر نقدی بر شرایط فعلی نداشته باشیم یا به عبارت دیگر در اوضاع امروز مشکلی نبینیم،  نیازی به تغییر نیز احساس نخواهیم کرد. جالب اینجاست که ۹۰ درصد مقاله‌ی خود جناب تاج زاده در رد دولت احمدی‌نژاد و جریان حاکم نوشته شده.

ایشان در بخشی از یادداشت خود می‌گویند:
تعريفي كه بازجوها از ماركسيسم- لنينيسم و «انقلاب» ارائه مي‌کردند و بر مبناي آن از متهمان مي‌خواستند براي تقويت نظام سوسياليستي شوروي يا «ستاد زحمتكشان جهان» به آنچه بازجوها مي‌گويند اعتراف كنند، با تعريف استالين و حتي لنين از ماركسيسم، انقلاب و نظام شوروي انطباق بيشتري داشت و بنابراين زندانيان چاره‌اي جز تسليم شدن نداشتند، مگر آن‌كه ايدئولوژي ماركسيسم- لنينيسم را كنار بگذارند؛ اما چنين تعريف و تعميمي در مورد اسلام، انقلاب، جمهوري اسلامي ايران و امام ممكن نيست. من نيز با توجه به ويژگي‌هاي رهايي‌بخش و آزاديخواهانه‌اي كه از اسلام و انقلاب و نظام و قانون اساسي آن و نيز از آرمان و خواست مردم و وعده‌هاي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران سراغ داشتم و خود نيز در عمل آن‌ها را زيسته بودم، ‌توانستم در مقابل استدلال‌هاي بعضي بازجوها كه شبیه استدلال های بازجوها در جریان بازجويي ها در نظام‌هاي كمونيستي بود مقاومت كنم.

تاجزاده از اینکه توانسته در برابر امام انحصار طلب بازجویان، امامی دموکرات ارائه دهد شادمان است اما واقعیت این است که ایشان نه تنها در زندان ( و حتی در این مقاله) از حقیقت راستین امام پرده برداری نکرده‌اند، بلکه پرده را روی سر خود انداخته و چشمانشان را بر روی واقعیت بسته‌اند. این احساس شعف ناشی از خودفریبی است نه رسیدن به نور حقیقت! و برخلاف تصور ایشان شمشیر دولبه‌ی توسل به امام، بسیار بُرنده‌تر از تیغ دو لبه‌ی انقلاب مخملی است.
مي‌خواهند بگويند امام هم كسي بود مثل آقايان جنتي و مصباح، غافل از آن که اين شبيه‌سازي مخدوش...
در این رابطه بنده کاملاً با جناب تاجزاده هم نظرم. خمینی نه تنها به این آقایان شباهتی نداشت بلکه بسیار  بدتر از اینان بود.

تاجزاده در نقد خود از گذشته، بخش‌هایی از تاریخ را سانسور می‌کند. مجاهدین پیش از آنکه دست به اسلحه ببرند، از مجلس و انتخابات ریاست جمهوری حذف شده بودند. حتی حاضر بودند در صورت تعهد خمینی به اجرای تمام و کمال همان قانون اساسی و تضمین امنیتی بنی‌صدر سلاح شان را تحویل دهند.  بنی صدر با توجه به زد و خوردهای مابین حزب‌الله و مجاهدین اعلام کرد که  نمی‌تواند امنیت آنان را تضمین ‌کند و خواستار برگزاری رفراندوم برای خروج از بن بست شد. خمینی با رفراندوم بشدت مخالفت می‌کند. خاتمی سرپرست دهه‌ی ۶۰ کیهان طی چهار شماره در سرمقاله ای باعنوان «آراء عمومی» می‌نویسد:

"طرح مسئله ای به نام بن‌بست چیزی جز یک هیاهو که به ایجاد جو و آنگاه سوءاستفاده ازاحساسات مردم می انجامد چیزی نیست." وی طرح رفراندوم را پل زدن بر روی قانون اساسی توصیف کرد و آن را برخلاف قانون، مصلحت کشور و شرایط جنگی برشمرد. کیهان ۶۰/۳/۱۳ الی ۶۰/۳/۱۷ 

پس از اعتراض زنده‌یاد بازرگان به سخنرانی ۶ خرداد خمینی دادستانی انقلاب در اطلاعیه 18 خرداد ماه 1360 اعلام کرد: به حکم دادستان انقلاب اسلامی مرکز، نشریات آمار ملت [ارگان حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر]، انقلاب اسلامی [ارگان بنی‌صدر]، جبهه ملی [ارگان جبهه ملی ایران]، میزان [ارگان بازرگان و نهضت آزادی]، نامه مردم [ارگان حزب توده ایران] و عدالت [ارگان حزب رنجبران] به دلیل نشر مقالات تشنج‌آفرین، تا اطلاع ثانوی توقیف شدند. برگرفته از مجاهدین‌خلق پیدایی تا فرجام - ج۲
هرچند مجاهدین پس از اخراج از حاکمیت عملکرد قابل دفاعی از خود بر جای نگذاشتند و خطاهای بزرگی مرتکب شدند اما گناه آنان برخورد حذفی ِ خمینی را (که از روز اول انقلاب شروع شد) توجیه نمی‌کند و او را در جایگاه بی‌گناه نمی‌نشاند.

تاج‌زاده انتقادات هرچند ناروشن  اما  قابل توجهی مطرح می‌کند (جای شاکی و متهم و  جهت پیکان نقد واضح نیست) ولی با این وجود با خودی‌ها بسیار مهربان است. فرض کنیم برای نقد خمینی عذر شرعی وجود دارد، آیا نقد «کیهان ِ خاتمی»، موسوی، کارنامه اصلاحات و... نیز از سوی آسمان‌ها منع شده است؟ ایشان به احمدی‌نژاد بابت "سياه‌نماييهایی كه دامنه‌اش تا اواسط جنگ و دوره امام استمرار مي‌يابد" می‌تازند اما اگر من جای ایشان بودم  از این فرصت استفاده می‌کردم و می‌گفتم آقای احمدی نژاد شما کاملاً درست می‌فرمایید و من دقیقاً به همین خاطر است که با جنابعالی مخالفم.

اگر قرار باشد نقدهای آینده‌ی تاج‌زاده تکرار همان حرف‌هایی باشد که همه می‌دانند، اثری بیشتر از سلسله‌ مقالات اکبر گنجی نخواهند گذاشت. اگر ایشان فراتر بروند و همچون دوران گورباچف مسائل پشت پرده‌ی انقلاب و خمینی را بازگو کنند، می‌توان ایشان را بابت شفاف سازیشان ستود اما در عمل، این رویکرد ایشان نیز ثمربخش نخواهد بود چرا که نه ایشان و نه سران اصلاحات دیگر قدرت اجرایی ندارند و جلوی مانورشان در داخل کشور نیز تا حدود بسیار زیادی گرفته شده است. امروزه بخش بزرگی از اصلاح‌طلبان واقع‌بین مشغول تحصیل یا زندگی در بلاد کفر آرمانی هستند و بقول کروبی بر سر قبر پدرشان نیز نمی‌توانند بروند.

گورباچف دبیر کل حزب کمونیست شوروی بود که برای اصلاحاتش حمایت بسیاری از مقامات حزب را پشت سر داشت. گورباچف خود را مارکسیست-لنینیست می‌دانست و اعتقاد داشت لنین  در اواخر عمر و پس از مواجه شدن با نتایج فاجعه‌بار سیاست‌های اقتصادی‌اش، اشتباهاتش را جبران کرده است. لنین با واقع‌بینی مالکیت خصوصی را تاحدی پذیرفت و سیاست اقتصادی NEP را اجرا کرد. اما گورباچف بسیار فراتر از لنین رفت، به اعتقاد برخی از لنین بشدت فاصله گرفت و به ادوارد  برنشتاین نزدیک شد. اصلاحات گورباچف برخلاف لنین به اصلاحات اقتصادی محدود نشد و با اصلاحات سیاسی همراه گردید. در دوران گلاسنوست حتی لنین نیز از انتقاد مصون نماد. ضمن اینکه گورباچف کارنامه‌ی سیاهی نیز نداشت.

 بسیار مضحک است که با کارنامه‌ای افتضاح، آرمان‌هایی مزخرف و قدرت اجرایی در حد صفر از مردم بخواهیم تا با تاکتیک‌های انقلابی جانشان را در راه رسیدن ما به راس هرم فدا کنند تا شاید از آن بالا و آنهم در صورت لزوم دست به اصلاح بزنیم. اکنون زمان اصلاحات گذشته و اگر هم قرار بر اصلاحات  از بالا باشد، سکان آن در دست احمدی‌نژاد و خامنه‌ای خواهد بود.

انتشار این یادداشت پس از خاکسپاری پیش‌دستانه‌ی جنبش سبز توسط سران و پیش از انتشار بیانیه‌ی ۱۸ موسوی، باعث شده تا من در صداقت جناب تاج‌ زاده شک کنم. امید است که جامعه وقتش را با بررسی انواع قرائت‌های دموکراتیک از امام راحل هدر ندهد. از آنجاییکه ایشان همچون دیگر اصلاح‌طلبان علاقه‌ای به گفتگو با اپوزیسیون (به تعبیر خودشان ضدانقلاب) ندارند، خط کشی ساخته‌اند یکسرش ناطق نوری و سر دیگرش نهضت آزادی. با این مقیاس ِ خود ساخته، معتدل یعنی موسوی و خاتمی. خامنه‌ای هم خط کشی دارد یکسرش احمدی‌نژاد و سر دیگرش قالیباف که وسطش می‌شود مطهری. هرکسی می‌تواند ادعا کند که درست روی نقطه‌ی صفر تعادل ایستاده است اما مسئله‌ی ما حداکثر و حداقل و چپ و راست نیست. مسئله‌ی ما حقوقی است که از آنها محروم‌ شده‌ایم. انتخابات آزاد و رفراندوم یعنی هر نفر یک رای، حال می‌خواهد چپ باشد یا راست. به همین خاطر مابین قَسَم انتخابات آزاد و دُم شورای نگهبان، من به دم خروس باور دارم.

۹ نظر:

  1. مطلب خواندنی، دقیق و قابل تأملی بود. در همین ارتباط این مقاله تکمیلی هم جالب توجه است.
    ---------------------------------------------
    اظهارات مصطفی تاج زاده در توجیه کشتار 67
    http://peykeiran.com/Content.aspx?ID=1185

    پاسخحذف
  2. http://ayandehnegar.blogspot.com/2010/06/blog-post_14.html

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز بابت لینک آقای قندچی ممنونم، مقاله‌ی بسیار خوبی است منتهی در مورد توافقات پشت پرده با ایشان اختلاف نظر دارم. بنظر من دلیل اصلی لغو تظاهرات، ترس از کم شمار بودن آن بوده که ضربه‌ی سنگین‌تری به حیثیت و اعتبار آقایان می‌زده. همینطور فرار از زیر بار مسئولیت.

    بعد از بیانیه‌ی ۱۷ام یک تحرک جدی در حاکمیت برای مصالحه دیده می‌شد ولی الآن بعد از برخورد با سیدحسن خمینی و امروز با صانعی و بیت منتظری، توافق کمی دور از انتظار بنظر می‌رسه. البته زمزمه‌هایی از خاتمی در رسانه‌های اصولگرا به گوش میرسه که ایشان با بدگویی از موسوی و کروبی تلاش می‌کنند تا به اعتماد خامنه‌ای رو برای شرکت مجدد در انتخابات آینده جلب کنند.

    بیانیه‌ی ۱۸ام به نظر من تلاشی خواهد بود تا با جنجال سازی خوراک رسانه‌ای برای جنبش سبز فراهم کنه.

    پاسخحذف
  4. اين كه در « بي قدرتي » به نقد گذشته ي خود پرداخته اند ، چندان به لحاظ اخلاقي اهيت ندارد و مي تواند تاكتيك باشد
    اما
    در خصوص تاج زاده موافق نيستم كه بي صداقتي كرده ، بلكه سعي داشته گفتمان نوفل لوشاتو را به جاي گفتمان رايج در خصوص خميني جايگزين كند . حالا قصد تطهير داشته يا خواسته در چارچوب گفتمان رسمي و مسلط حكومت بماند با اگر و اما همراه است .
    اشتباه اصلي اين قشر همين است : در گذشته ي خود مانده اند و اسير آن اند . هم ذهن و هم رفتار آنها اسير اين گذشته است .
    سارا

    پاسخحذف
  5. سلام سارا خانم
    اگر به اظهارات آقای تاجزاده از زاویه‌ی اخلاقی نگاه کنیم، میشه ایشون رو بخاطر پذیرش بخش‌هایی از اشتباهات خود یا جناحشون ستود. ولی اینکه فرضاً ایشون در درس اخلاق از ۲۰ نمره، چند میگیره هدف اصلی این مطلب نیست.

    الآن آقای تاجزاده در جایگاه یک شهروند عادی نشستن که دارند گذشته‌ی خودش رو بررسی می‌کنند، اما اینکه ایشون این خیال ناصواب رو به ذهنشون راه بدن که چون من دارم گذشته رو نصفه و نیمه نقد می‌کنم پس "هیچکس نباید از موسوی عبور بکنه" نشون میده ایشون اهداف مهمتری بجز نقد گذشته هم در سر دارند. درنتیجه نباید توقع داشته باشن تا صرفاً از زاویه‌ی اخلاقی به نقدهاشون نگاه بشه.

    جان با ارزش ترین چیز آدمی است. وقتی پای جان دادن و ایثار وسط میاد، آنوقت آرمان‌ها مطرح میشن. آنوقت بقول مهندس خسته، باید یک بنز سوار بیاد وسط نه ژیان لَکَنتی.

    از طرفی تکیه به حرف‌های خمینی در پاریس این کنایه‌ی غیرمستقیم رو هم در پی داره که ما بعد از رسیدن به قدرت زیر همه چیز خواهیم زد.

    پاسخحذف
  6. tajzade ala raghme har aghide, va hatta gozashte,ee bish az man , toye nevisandeye khorde gir va sakht gir, va agar nagooyam hame , aksare montaghedanash , baraye in khak va niz aghide ash habs o band o kotak tahammol karde, va taze man be zajr haye ghabl az enghelabe oo eshare nemikonam, amma dooste man , man o to che karde eem? adam ha ra ghaleban mitavan ham az doostaneshan, va ham az doshmananeshan shenakht. negah kon be inke dastgahe saffake hakem,che kasani ra bish az hame doshman midarad, va az kian bishtar vaheme darad, shayad kami ensaf be tahlilat vared shavad, va be jaye koobidan kasani ke man o to midanim be har hal, namayandeye fekri besiari az ham mihanaaneman , hal che dorost va che ghalat, hastand, doshmane moshtarak ra bekoobim. faramoosh makon ke man o to farzandane sarzamini hastim ke ta hamin chand sale pish ,mardomanash jane khod ra be rahati fadaye an kasi ke aknoon be rahati har hokmi bekhahim dar bare ash midahim(khomeyni) mikardand


























    9

    پاسخحذف
  7. خوب اولین توصیه‌ی من اینه که از مبدل‌های پینگیلیش به فارسی مثل بهنویس استفاده کنید چون خواندن این متن‌ها بسیار مشکله.

    بنده برای ایران چه کار کرده‌ام؟ قبل از اینکه پاسخ شما را بدهم ابتدا بهتر است به این پرسش جواب بدم که چه خسارت‌هایی به ایران نزدم.

    ۱)اقتصاد مملکت را ویران نکرده‌ام.
    ۲)کسی را شکنجه نکرده یا از سرکوب کسی حمایت نکرده‌ام.
    ۳)از بیت‌المال دزدی نکرده‌ام.
    و...

    اگر منظورتان کار سیاسی است، متاسفانه کسانی که تفکراتی مانند من دارند جایشان بیخ دیوار است. اگر جایی به امثال من کار پیشنهاد کرده‌اند و من نوعی از زیر بار مسئولیت شانه‌خالی کرده‌ام، آنوقت سوال شما منطقی خواهد.

    تیتر مطلب می‌گوید آقایان در مصدر کار بوده‌اند و باید برای اعمالشان پاسخگو باشند. فراموش هم نباید کرد که وزیر کشور همچون وزرای ارشاد و اطلاعات با "نظر مستقیم خامنه‌ای" انتخاب می‌شوند.

    جنابعالی می‌گویید بیایید احمدی‌نژاد را بکوبیم!. شگفتا همین پرسش را از خودتان نمی‌پرسید که جنابعالی بیشتر به ایران خدمت کرده‌اید یا احمدی‌نژاد؟!!!

    متاسفانه تفکر انتقادی در ایران جایی ندارد و ما مثل مخالفان تنها نقدی را نقد می‌دانیم که بقول شما طرف مقابل را بکوبد. افراد به نسبت مسئولیت‌هایی که داشته‌اند باید پاسخگو باشند، این اصل بدیهی در تمام جهان پذیرفته شده است البته نه در جوامع استبداد زده.

    نکته‌ی آخر. هر وقت احساس کردید که صرف هزینه دادن ارزش است، قبل از مدیحه‌سرایی بی‌درنگ صورت‌حساب مجاهدین را بکشید و حق و حقوقشان را تعیین کنید.

    پاسخحذف
  8. منتظر قسمت دومِ ایستاده بر آرمان هستیما.

    پاسخحذف
  9. خیلی خیلی لطف دارید نسبت به بنده سارا خانم. راستش مدتی هست که یکی دو کار سنگین برام پیش اومده و به هیچ عنوان فرصت مطالعه‌ی خارج از موضوع ندارم. در نوشتن هم بسیار تنبل و کند هستم واین مشکلات این وبلاگ رو دوچندان کرده.

    پاسخحذف