خدا بزرگ است. از صحرای گرم عربستان گرفته تا سیبری یخبندان یا شاید هم کمی بزرگتر. هنگام ریختن به خوابگاه، هنگام شنیدن خبری غیرمنتظره یا قبل از فرو کردن سر در کاسهی توالت آدم به بزرگی خدا پی میبرد. در روایتی از جوخه ی اعدام پیونشه نقل کردهاند که هنگام تیرباران سربازان با یک بطر عرق از شدت فاجعه در ذهن خود میکاستهاند. در روایت شرقی-اسلامی عظمت و باحال بودن حادثه را باید با تمام وجود حس کرد. پس چه بهتر که برای برگزاری هرچه باشکوهتر نمایش، مددی هم از خدای آسمان گرفته شود.
30 سال طول کشید تا عدهای دوباره به این نتیجهی قابل تحسین برسند که خدایی بوده که از قضا سایز قابل توجهی هم داشته است. 30 سال طول کشید و ما بالاخره نفهمیدم که قانون اساسی باید اصلاح شود یا خیر. 2500 سال گذشته و هنوز معلوم نیست که ما چه میخواهیم. کسی چه میداند، شاید 30 سال بعد و پس از کشف حیات در دیگر کرات منظومه ی شمسی، پس از فتح مریخ توسط ملت غرب، امتی در خاورمیانه پیدا شوند و پس از سالها خطا و آزمایش از نو بررسی کنند که بالاخره خدای بزرگ ما چقدری است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر