در برنامهی شنبه شب تفسیر خبر (صدای آمریکا - 26/6/1388)، مهمانان برنامه آقایان احمد قابل و داریوش آشوری حکومت جمهوری اسلامی ایران را حکومتی سکولار دانستند. ایشان ادعا کردند که چون اسلام برای تمام امور زمینی برنامه و رهنمود ندارد، قانونگذاران نمایندگان خود مردم هستند، بخش عظیمی از قوانین جزائی و مدنی در زمان شاه تصویب شدهاند و... پس جمهوری اسلامی حکومتی سکولار است.
مثل این می ماند که بگوییم چون دین اسلام برای نصب ویندوز،روشن کردن ماشین، باز کردن در یخچال، فرستادن ماهواره و... احکامی وضع نکرده، پس دین دخالتی در امور دنیوی مردم ندارد. مشکل این نیست تعداد مسائلی که آقایان لطف کرده و انگشتشان را آنجا قرار ندادهاند بیشتر است یا موضوعاتی که مراجع خودشان را درش صاحب نظر میدانند. مشکل بر سر قوانینی است که مطابق شریعت اسلام وضع شده،شهروندان را درجه بندی کرده و بخشی از حقوق حقهی مردم را ضایع کرده است. اگر نابرابر بودن زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان، مجازات های بدوی، محروم کردن مخالفان از فعالیت سیاسی با برچسب بی دین ِ بیصلاحیت، حذف فیزیکی منتقدین اسلام و حکومت الله، نامش دخالت دین در حکومت نیست، پس چیست؟
اگر تا به دیروز یکی از مشکلات ما دخالت دین در سیاست بوده، امروز با سکولار دانستن ج.ا. مشکل حل شده است. اگر تا به دیروز عدهای برای رسیدن به دموکراسی تلاش میکردند، با دموکرات خواندن اصلاح طلبان نیاز به دموکراسی برطرف شده است. در واقع آقایان صورت مسئله یا بقول آقای پهلوان صاحبان گفتار را حذف کردهاند.
مثل این می ماند که بگوییم چون دین اسلام برای نصب ویندوز،روشن کردن ماشین، باز کردن در یخچال، فرستادن ماهواره و... احکامی وضع نکرده، پس دین دخالتی در امور دنیوی مردم ندارد. مشکل این نیست تعداد مسائلی که آقایان لطف کرده و انگشتشان را آنجا قرار ندادهاند بیشتر است یا موضوعاتی که مراجع خودشان را درش صاحب نظر میدانند. مشکل بر سر قوانینی است که مطابق شریعت اسلام وضع شده،شهروندان را درجه بندی کرده و بخشی از حقوق حقهی مردم را ضایع کرده است. اگر نابرابر بودن زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان، مجازات های بدوی، محروم کردن مخالفان از فعالیت سیاسی با برچسب بی دین ِ بیصلاحیت، حذف فیزیکی منتقدین اسلام و حکومت الله، نامش دخالت دین در حکومت نیست، پس چیست؟
اگر تا به دیروز یکی از مشکلات ما دخالت دین در سیاست بوده، امروز با سکولار دانستن ج.ا. مشکل حل شده است. اگر تا به دیروز عدهای برای رسیدن به دموکراسی تلاش میکردند، با دموکرات خواندن اصلاح طلبان نیاز به دموکراسی برطرف شده است. در واقع آقایان صورت مسئله یا بقول آقای پهلوان صاحبان گفتار را حذف کردهاند.
بخشهایی از تعریف دولت سکولار، برنامهی تفسیر خبر و سخنرانی آقای چنگیز پهلوان در کنفرانس برلین را برای قضاوت منصفانهی خوانندگان گردآوری کردهام که در زیر مشاهده می کنید. در صورت کپی-پیست کردن مطالب، لطفاً منبع را هم ذکر کنید.
تعریف دولت سکولار از دانشنامهی ویکیپدیا:
یک دولت سکولار یا کشور سکولار (به انگلیسی: Secular state ) دولتی است که نه باورهای مذهبی را پشتیبانی میکند و نه با آنها مخالفت میکند. یک دولت سکولار با تمامی شهروندان فارغ از دینداری یا بیدینشان، یکسان رفتار میکند. در بیشتر حالات چنین دولتی دین رسمی یا چیز مشابهی ندارد.
دولت سکولار برپایه دفاع از آزادی ادیان که هدف سکولاریسم است بنا شدهاست..از دیگر ویژگیهای این دولت عدم دخالت دین در سیاست و قانون است. قانون همگی شهروندان را به طور یکسان بدون دخالت دین، تحت پوشش قرار میدهد. و از این لحاظ تبعیضی قائل نیست. شهروندان یک دولت سکولار مجبور نیستند بیخدا باشند. در برخی کشورهای سکولار مانند هند، آمریکا یا تایلند اکثریت دیندار هم وجود دارند.
تفسیر خبر - شنبه 26 شهریور 1388
داریوش آشوری[12:00]:نظام الهی نظامی است که پیغمبری میاید و میگوید از جانب خدا آمدهام و پیامی از جانب او دارم و به او ایمان میاورند و بعد جامعهای تاسیس میشود که تحت حاکمیت خداست و نمایندگان خدا بر آن حکومت میکنند اما ج.ا نمی توانسته بر این بنا تاسیس بشود... [در ج.ا.] حاکمیت با قانون خواهد بود و قانونی که نمایندگان مردم تصویب میکنند و این یعنی نظام سکولار در اساس.
اسماعیل نوری اعلا[18:30]: حکومت دینی به این معنا نیست که حتماً پیغمبری وجود داشته باشد و خدایی از آن بالا نظارت داشته باشد و از طریق پیغمبر احکام خودش را ابلاغ بکند. اگر به تاریخ اروپا و حتی تاریخ خودمان برگردیم میبینیم که حکومتهای دینی، حکومت کلیسای کاتولیک، دوران انکیزاسیون اروپا همهی اینها در غیاب خدا و پیغمبر انجام شده و اساساً اگر نهضت سکولاریسم در اروپا بوجود آمد علیه بیدادی بودش که نمایندگان مدعی نمایندگی خدا آمده بودند و اعمال میکردند . در نتیجه بحث بین حکومت الهی و سکولاریسم و دعوای بین این دوتا اساساً ربطی به مسائل خداوند و عالم غیب و اینها ندارد. این دعوا یک دعوایست زمینی و در این دعوای زمینی یکی از طرفین مدعی است که من احکام خودم را از آسمان میگیرم و مشکل این میشود که مردم حق ندارند در مقابل احکام آسمان سخنی بگویند و اگر هم تغییراتی بخواهد در سخن آسمان اتفاق بیافتد این خبرگان فقه و حدیث غیره هستند که میتوانند یک تجدیدنظر و استنتاج و اجتهادی بکنند. به هرحال این یک نمایشنامهای است که کلاً روی صحنهی این دنیا دارد اتفاق میافتد. آنچه که مورد جدل است، ادعاهای اینهاست نه واقعیت ادعایشان.
احمد قابل[25:00]: من با آقای آشوری موافقم... ما در متون اولیهی شریعهی مصطفی چیزی نداریم که نمادی و شکلی باشد برای حکومت خدا. یعنی اصلاً ادیان و به یک معنا شرایع اینها طرحی و مدلی برای مردم نبودند و نیاوردند و پیامبران دو ماموریت نداشتند... و هیچ مدلی برای حکومت ارائه نکردند.
نوری اعلا[33:15]: من فکر میکنم در اینجا دارد صورت مسئله پاک میشود. آقای خامنهای میگوید که ما سکولارها را کنار میزنیم و با آنها بشدت برخورد میکنیم. مهمانان شما میگویند که حکومت آقای خامنهای حکومتی سکولار است. پس پیدا کنید پرتقال فروش را. این وسط دعوا بر سر چیست؟ من فکر میکنم حق این است که آقایان تعریف خود را از سکولار بدهند و بعد هم ملت ایران بگویند اگر ملت ایران این حکومتی را که هست(حالا هر اسمی که دارد) نخواهند، چه چیزی را باید جانشینش بکنند و چه اسمی برایش بگذارند؟ ما فکر کردیم اسم آن حکومتی که میتواند جانشین یک حکومت مذهبی و ایدئولوژیک باشد، اسمش حکومت سکولار هست. حالا آنچنان این منطقهی خاکستری گشاد شد و خطوط مرزی بین مفاهیم پاک شد، دیگر اصلاً معلوم نیست که چه کسی سکولار هست و چه کسی نیست. در نتیجه بنده از پاسخ دادن به آقایان عاجز هستم. من تنها اینرا میدانم که مردم اگر که در خیابان نمی توانند براحتی راه بروند، خانمها نمیخواهند چادر به سر بگذارند آنرا از حکومت اسلامی میدانند.
سخنرانی چنگیز پهلوان در کنفرانس برلین
بحران گفتار در ایران چیست؟ چرا اینها اینجور میشود؟... برای اینکه کسانی از مواضعی در میان دوم خردادیها دفاع میکنند که این مواضع به طور تاریخی در جمهوری اسلامی متعلق به اینها نبوده است. گفتارهای ما را بر می دارند و از آن خودشان میکنند. مثل گفتار ایران، مثل گفتار تمدن ایرانی، مثل گفتار عدالت اجتماعی و ... مکانیسم حذف را انجام می دهند. به این ترتیب، کار را دوم خردادیها در اغتشاش گفتار به جایی رساندهاند که در انتخابات اخیر دست راستیها هم به تقلید از اینها آمدهاند. آنها گفتند، ایران برای همهی ایرانیان، درحالیکه آقای خاتمی میتوانست یک لایحه ببرد و این را نشان بدهد که تمایل دارد...
گفتار برداری در تبدیل شده به اندیشه برداری در ایران و چون شما صاحب این گفتار نیستید، این روش دوم خردادیها بحران ایجاد میکند، گفتار باید درونی بیرون بیاید. من گفتار روشنفکر دینی را بر نمی دارم. اعتقادم این است که روشنفکر دینی پدیدهای گذراست که بر اثر گفتار برداری مستمر در واقع خودش به یک جریان لائیک تبدیل خواهد شد. و تحول دینی را روشنفکر دینی بوجود نخواهد آورد. من بارها گفتم تحول دینی از حوزه، از قم و از طریق آخوند خواهد شد، آنکه به گفتار فقهی پایبند است و اگر در گفتار فقهی تحول به وجود بیاید، تحول دینی بوجود میآید، نه در گفتار اجتماعی که ما حرفهایش را قبلاً زدیم.
در 29 بهمن جمهوری اسلامی یک شعار اسلامی نداشتند، از این بحران برای یک حکومت بیشتر نمیشود که طرفدارانش به آن اعتقاد نداشته باشند و سخن خودشان را نگویند و سخن اپوزیسون عرفی را بردارند که من به آن میگویم گفتار برداری، در واقع برداشتن سخن دیگری به نام خود و حذف صاحب گفتار. ما نه حق مجله داریم، نه حق تدریس در دانشگاه، دوم خردادیها چرا یکبار از ما دفاع نمی کنند؟
...آقای خاتمی بحث تمدن را از ما برمیگیرد به نام خودش میکند و صاحبان بحث را با یک دستگاهی به نام نمی دانم «گفتگوی تمدنها»[گفتگوی خواندنی آقای محمد قائد در همین زمین] حذف میکنند.... روشنفکری وظیفهی مهمی بر عهده دارد تا گفتارها و صاحبان گفتارها را روشن کند. گفتارهای کنونی صاحب مرجعیت نیستند، شما نمیتوانید بگویید این گفتار پدر و مادرش کیست؟ مرجع گفتار کیست؟ به این علت که مطبوعات در دست ما نیست. این اغتشاش ذهنی به طور عمده توسط دوم خردادیها با حذف صاحبان گفتار ایجاد شده و در نتیجه به شبیه سازی تبدیل شده است. یعنی آدمهایی را که در جامعهی واقعی وجود دارند، شبیههشان را میسازند.... بنابراین ما در مرحلهی گفتار برداری، اندیشه برداری، شبیه سازی و بدل سازی هستیم....
...سازمانهای مدنی حتی پیشینه دار ما در واقع حق حیات ندارند و نحوه ای که جنبش به اصطلاح مدنی در ایران پیش میرود، خطرناک است. همان سابقهی جنبشهای کارگری در آمریکا را برایم تداعی میکند. بنابراین پیشنهاد من روی آوردن به جنبشهای خود انگیخته است....
هربار که جمهوری اسلامی یک سمبل پیدا میکند مردم به آن سمبل «نه» میگویند ... این دفعه[مجلس ششم] به آقای رفسنجانی نه گفتند،نه شخص رفسنجانی، به عنوان سمبل رژیم وگرنه فسادی که در دورهی رفسنجانی شد، در دورهی کنونی هم هست. دورهی حکومت 8 سالهی دوم خردادیها هم بوده... همین رهبران این حکومت آلوده به انواع فسادههایی هستند که اقوامشان را دانه به دانه بخواهید اسم می برم که تا 15 شغل دارند. همین سران حکومت که معلوم نیست چه کار میکنند.[تشویق حضار]
چارهی ما رو آوردن به جنبش های خودانگیخته است، برای:
1)مقابله با مهارسازی دوم خردادیها که سازمانهای مدنی خودشان را تشکیل میدهند و در دست خودشان میگیرند.
2)جلوگیری از فساد احتمالی در سازمانهای مدنی که بصورت غیر طبیعی بوجود میاید. تنها راه جنبش خود انگیخته است. باید جامعه رهبران خودش را در گروههای مختلف داشته باشد، آقای جلالی پور و آقای شمس الواعظین و آقای اکبر گنجی ما حرفی با آنها نداریم، قهرمانهای ما نیستند. این مهم است[تشویق حضار]
هر جامعه و گروههای اجتماعی باید قهرمانهای خودشان را داشته باشند. من نمیتوانم قهرمان روحانیت قم بشوم... ما طرفدار آزادی وجدانیم، ما باید قهرمانهای خودمان را بدست بیاوریم.
قهرمانها از درون جامعه به وجود بیایند نه از مطبوعات محدود معینی که شروع به قهرمان سازی میکنند و شما حتی ببینید امروز زندانی سیاسی رژیم قبل که اصولاً اعتباری داشت، حتی اینرا هم از بین میبرند. زندانیان هر هفته حق دارند شب جمعه به خانه بروند، میایند بیرون عکس میاندازند، مصاحبه میکنند. زندانیان ما، یک نفر نمی داند که خسرو سیف سرنوشتش چه شده است؟ یک نفر نمیداند و اسمش در روزنامهها نمیاید.[تشویق حضار]
جنبش خود انگیخته در واقع تنها راه مبارزه برای ایجاد جامعهی مدنی است. ما با جامعهی مدنی موافقیم، اما به طور طبیعی - نه سازمان داده شده و مهار شده - بوجود بیاید. بنابراین سه محور اصلی پیشنهاد من برای بحث روشنفکری عرفی ایران و برای بازیابی هویت این است که جامعهی ما شیفتهی دوم خرداد نشود.... من میخواهم حرف خودم را بزنم، نمیخواهم دیگری حرف مرا بزند. این مسئلهی اصلی است.
===================
سخنران بعدی آقای جلالی پور مطالبی را در رابطه با اینکه ما اصولاً نیازی به قهرمان نداریم و همه متوسط هستیم، دنبال ویران کردن دولت نیستیم و اصلاح طلبیم، حکومت با خودیها خشنتر برخورد میکند، مشکلات انتشار مطبوعات در ایران و... بیان میکنند.
آقای پهلوان در جلسهی پرسش و پاسخ اینگونه جواب میدهند:
...آقایان میدانند که ما به آنها احترام میگذاریم، ولی ما دعوایمان را داریم، برای اینکه ما حقی نداریم... شما گاه به من جا میدهید که بنویسم، اما حساب شده است. اینطور نیست که ما حق داشته باشیم. بنده جسارتی بکنم. جمهوری اسلامی مثل یک کودک عقب افتاده است. همهی کارها را می کند اما دیر. ما دائم باید بچهی عقب افتاده را تشویق کنیم که آقا اینها الآن طرفدار امر عمومی شده اند، اینها طرفدار دموکراسی شدهاند. حالا میگویند ای آقا اینها را که ما گفتیم.
گفتار برداری این است که شما اندیشهی دیگران را میگیرید و این با تاخیر فقط به عنوان اصلاح[مطرح میکنید] فرق ما با شما این است که شما برای نجات این سیستم آمدهاید، ما برای نجات ایران[تشویق حضار] ما فرق اساسیمان این است.اما حرفی نداریم که شما اصلاحاتی هستید، ما هم دستمان برسد، میکنیم. این دو هدف و دو مسیری است که تفاوت میگذارد.
شما نمیتوانید از ما بخواهید که ما به این انتخابات احترام بگذاریم. این مجلس، مجلس ناشناختههاست. آن آقا میآید، شما اینجور قهرمان سازی میکنید. آقایی که زندان رفتند، برادرش را یک نفر نمیشناسد، در ایران نمایندهی دوم میشود. چرا؟ چون مطبوعات دست شماست. شما میروید برادر آن آقا را - رئیس جمهور - [که] اصلاً مرد سیاسی نیست، اصلاً نمی داند این امور چه هست، نمایندهی اول تهران میشود. به ما میگویید خوشحال با ش که رفسنجانی نشد. ما بچه که نیستیم عزیزم![تشویق حضار]
آقای بورقانی شما اجازه بدهید! شما جوانی. ما بالا و پایین این مملکت را دیدهایم، میدانیم. من به شما بگوییم عمر جریان دوم خرداد کوتاه است، این را صریح میگویم. ولی اینرا من میگویم که برای اینکه از عهدهی بحرانهای اجتماعی بر نمیآیید و با حذف مردم نمیشود یک جریان را مدنی قلمداد کرد. یکی از آقایان صادق، این آقای بورقانی بود. گفت: آقا میدانید چرا ما انتخاب شدیم؟ برای اینکه دیگران حق نداشتند کاندیدا شوند[تشویق حضار] این مسئلهی اصلی است وگرنه جنبش مدنی و سازمانهای صنفی! شما تاریخ اروپا را نگاه کنید، چطور قهرمان ندارد. ما میگوییم، هر گروه اجتماعی نمایندگان و قهرمانانش را خودش باید بسازد، نه این که شما برای ما بسازید.
... بچههایی که در زندانهای سیاسی می روند، بر سر جانشان نگرانند. اما زندانیان آقایان مرتب بیرون میآیند. میگویند ایشان هم مرتب به او میگوید، کاشکی تو لائیک بودی[اشاره به سخن جلالی پور] یعنی پدر او را در میآوردم[خندهی حضار] ولی شما در رقابت قدرت، کسب قدرت به سر میبرید، ما در محدودیت از قدرت. اینها مسائل اساسی است.
تعریف دولت سکولار از دانشنامهی ویکیپدیا:
یک دولت سکولار یا کشور سکولار (به انگلیسی: Secular state ) دولتی است که نه باورهای مذهبی را پشتیبانی میکند و نه با آنها مخالفت میکند. یک دولت سکولار با تمامی شهروندان فارغ از دینداری یا بیدینشان، یکسان رفتار میکند. در بیشتر حالات چنین دولتی دین رسمی یا چیز مشابهی ندارد.
دولت سکولار برپایه دفاع از آزادی ادیان که هدف سکولاریسم است بنا شدهاست..از دیگر ویژگیهای این دولت عدم دخالت دین در سیاست و قانون است. قانون همگی شهروندان را به طور یکسان بدون دخالت دین، تحت پوشش قرار میدهد. و از این لحاظ تبعیضی قائل نیست. شهروندان یک دولت سکولار مجبور نیستند بیخدا باشند. در برخی کشورهای سکولار مانند هند، آمریکا یا تایلند اکثریت دیندار هم وجود دارند.
تفسیر خبر - شنبه 26 شهریور 1388
داریوش آشوری[12:00]:نظام الهی نظامی است که پیغمبری میاید و میگوید از جانب خدا آمدهام و پیامی از جانب او دارم و به او ایمان میاورند و بعد جامعهای تاسیس میشود که تحت حاکمیت خداست و نمایندگان خدا بر آن حکومت میکنند اما ج.ا نمی توانسته بر این بنا تاسیس بشود... [در ج.ا.] حاکمیت با قانون خواهد بود و قانونی که نمایندگان مردم تصویب میکنند و این یعنی نظام سکولار در اساس.
اسماعیل نوری اعلا[18:30]: حکومت دینی به این معنا نیست که حتماً پیغمبری وجود داشته باشد و خدایی از آن بالا نظارت داشته باشد و از طریق پیغمبر احکام خودش را ابلاغ بکند. اگر به تاریخ اروپا و حتی تاریخ خودمان برگردیم میبینیم که حکومتهای دینی، حکومت کلیسای کاتولیک، دوران انکیزاسیون اروپا همهی اینها در غیاب خدا و پیغمبر انجام شده و اساساً اگر نهضت سکولاریسم در اروپا بوجود آمد علیه بیدادی بودش که نمایندگان مدعی نمایندگی خدا آمده بودند و اعمال میکردند . در نتیجه بحث بین حکومت الهی و سکولاریسم و دعوای بین این دوتا اساساً ربطی به مسائل خداوند و عالم غیب و اینها ندارد. این دعوا یک دعوایست زمینی و در این دعوای زمینی یکی از طرفین مدعی است که من احکام خودم را از آسمان میگیرم و مشکل این میشود که مردم حق ندارند در مقابل احکام آسمان سخنی بگویند و اگر هم تغییراتی بخواهد در سخن آسمان اتفاق بیافتد این خبرگان فقه و حدیث غیره هستند که میتوانند یک تجدیدنظر و استنتاج و اجتهادی بکنند. به هرحال این یک نمایشنامهای است که کلاً روی صحنهی این دنیا دارد اتفاق میافتد. آنچه که مورد جدل است، ادعاهای اینهاست نه واقعیت ادعایشان.
احمد قابل[25:00]: من با آقای آشوری موافقم... ما در متون اولیهی شریعهی مصطفی چیزی نداریم که نمادی و شکلی باشد برای حکومت خدا. یعنی اصلاً ادیان و به یک معنا شرایع اینها طرحی و مدلی برای مردم نبودند و نیاوردند و پیامبران دو ماموریت نداشتند... و هیچ مدلی برای حکومت ارائه نکردند.
نوری اعلا[33:15]: من فکر میکنم در اینجا دارد صورت مسئله پاک میشود. آقای خامنهای میگوید که ما سکولارها را کنار میزنیم و با آنها بشدت برخورد میکنیم. مهمانان شما میگویند که حکومت آقای خامنهای حکومتی سکولار است. پس پیدا کنید پرتقال فروش را. این وسط دعوا بر سر چیست؟ من فکر میکنم حق این است که آقایان تعریف خود را از سکولار بدهند و بعد هم ملت ایران بگویند اگر ملت ایران این حکومتی را که هست(حالا هر اسمی که دارد) نخواهند، چه چیزی را باید جانشینش بکنند و چه اسمی برایش بگذارند؟ ما فکر کردیم اسم آن حکومتی که میتواند جانشین یک حکومت مذهبی و ایدئولوژیک باشد، اسمش حکومت سکولار هست. حالا آنچنان این منطقهی خاکستری گشاد شد و خطوط مرزی بین مفاهیم پاک شد، دیگر اصلاً معلوم نیست که چه کسی سکولار هست و چه کسی نیست. در نتیجه بنده از پاسخ دادن به آقایان عاجز هستم. من تنها اینرا میدانم که مردم اگر که در خیابان نمی توانند براحتی راه بروند، خانمها نمیخواهند چادر به سر بگذارند آنرا از حکومت اسلامی میدانند.
سخنرانی چنگیز پهلوان در کنفرانس برلین
بحران گفتار در ایران چیست؟ چرا اینها اینجور میشود؟... برای اینکه کسانی از مواضعی در میان دوم خردادیها دفاع میکنند که این مواضع به طور تاریخی در جمهوری اسلامی متعلق به اینها نبوده است. گفتارهای ما را بر می دارند و از آن خودشان میکنند. مثل گفتار ایران، مثل گفتار تمدن ایرانی، مثل گفتار عدالت اجتماعی و ... مکانیسم حذف را انجام می دهند. به این ترتیب، کار را دوم خردادیها در اغتشاش گفتار به جایی رساندهاند که در انتخابات اخیر دست راستیها هم به تقلید از اینها آمدهاند. آنها گفتند، ایران برای همهی ایرانیان، درحالیکه آقای خاتمی میتوانست یک لایحه ببرد و این را نشان بدهد که تمایل دارد...
گفتار برداری در تبدیل شده به اندیشه برداری در ایران و چون شما صاحب این گفتار نیستید، این روش دوم خردادیها بحران ایجاد میکند، گفتار باید درونی بیرون بیاید. من گفتار روشنفکر دینی را بر نمی دارم. اعتقادم این است که روشنفکر دینی پدیدهای گذراست که بر اثر گفتار برداری مستمر در واقع خودش به یک جریان لائیک تبدیل خواهد شد. و تحول دینی را روشنفکر دینی بوجود نخواهد آورد. من بارها گفتم تحول دینی از حوزه، از قم و از طریق آخوند خواهد شد، آنکه به گفتار فقهی پایبند است و اگر در گفتار فقهی تحول به وجود بیاید، تحول دینی بوجود میآید، نه در گفتار اجتماعی که ما حرفهایش را قبلاً زدیم.
در 29 بهمن جمهوری اسلامی یک شعار اسلامی نداشتند، از این بحران برای یک حکومت بیشتر نمیشود که طرفدارانش به آن اعتقاد نداشته باشند و سخن خودشان را نگویند و سخن اپوزیسون عرفی را بردارند که من به آن میگویم گفتار برداری، در واقع برداشتن سخن دیگری به نام خود و حذف صاحب گفتار. ما نه حق مجله داریم، نه حق تدریس در دانشگاه، دوم خردادیها چرا یکبار از ما دفاع نمی کنند؟
...آقای خاتمی بحث تمدن را از ما برمیگیرد به نام خودش میکند و صاحبان بحث را با یک دستگاهی به نام نمی دانم «گفتگوی تمدنها»[گفتگوی خواندنی آقای محمد قائد در همین زمین] حذف میکنند.... روشنفکری وظیفهی مهمی بر عهده دارد تا گفتارها و صاحبان گفتارها را روشن کند. گفتارهای کنونی صاحب مرجعیت نیستند، شما نمیتوانید بگویید این گفتار پدر و مادرش کیست؟ مرجع گفتار کیست؟ به این علت که مطبوعات در دست ما نیست. این اغتشاش ذهنی به طور عمده توسط دوم خردادیها با حذف صاحبان گفتار ایجاد شده و در نتیجه به شبیه سازی تبدیل شده است. یعنی آدمهایی را که در جامعهی واقعی وجود دارند، شبیههشان را میسازند.... بنابراین ما در مرحلهی گفتار برداری، اندیشه برداری، شبیه سازی و بدل سازی هستیم....
...سازمانهای مدنی حتی پیشینه دار ما در واقع حق حیات ندارند و نحوه ای که جنبش به اصطلاح مدنی در ایران پیش میرود، خطرناک است. همان سابقهی جنبشهای کارگری در آمریکا را برایم تداعی میکند. بنابراین پیشنهاد من روی آوردن به جنبشهای خود انگیخته است....
هربار که جمهوری اسلامی یک سمبل پیدا میکند مردم به آن سمبل «نه» میگویند ... این دفعه[مجلس ششم] به آقای رفسنجانی نه گفتند،نه شخص رفسنجانی، به عنوان سمبل رژیم وگرنه فسادی که در دورهی رفسنجانی شد، در دورهی کنونی هم هست. دورهی حکومت 8 سالهی دوم خردادیها هم بوده... همین رهبران این حکومت آلوده به انواع فسادههایی هستند که اقوامشان را دانه به دانه بخواهید اسم می برم که تا 15 شغل دارند. همین سران حکومت که معلوم نیست چه کار میکنند.[تشویق حضار]
چارهی ما رو آوردن به جنبش های خودانگیخته است، برای:
1)مقابله با مهارسازی دوم خردادیها که سازمانهای مدنی خودشان را تشکیل میدهند و در دست خودشان میگیرند.
2)جلوگیری از فساد احتمالی در سازمانهای مدنی که بصورت غیر طبیعی بوجود میاید. تنها راه جنبش خود انگیخته است. باید جامعه رهبران خودش را در گروههای مختلف داشته باشد، آقای جلالی پور و آقای شمس الواعظین و آقای اکبر گنجی ما حرفی با آنها نداریم، قهرمانهای ما نیستند. این مهم است[تشویق حضار]
هر جامعه و گروههای اجتماعی باید قهرمانهای خودشان را داشته باشند. من نمیتوانم قهرمان روحانیت قم بشوم... ما طرفدار آزادی وجدانیم، ما باید قهرمانهای خودمان را بدست بیاوریم.
قهرمانها از درون جامعه به وجود بیایند نه از مطبوعات محدود معینی که شروع به قهرمان سازی میکنند و شما حتی ببینید امروز زندانی سیاسی رژیم قبل که اصولاً اعتباری داشت، حتی اینرا هم از بین میبرند. زندانیان هر هفته حق دارند شب جمعه به خانه بروند، میایند بیرون عکس میاندازند، مصاحبه میکنند. زندانیان ما، یک نفر نمی داند که خسرو سیف سرنوشتش چه شده است؟ یک نفر نمیداند و اسمش در روزنامهها نمیاید.[تشویق حضار]
جنبش خود انگیخته در واقع تنها راه مبارزه برای ایجاد جامعهی مدنی است. ما با جامعهی مدنی موافقیم، اما به طور طبیعی - نه سازمان داده شده و مهار شده - بوجود بیاید. بنابراین سه محور اصلی پیشنهاد من برای بحث روشنفکری عرفی ایران و برای بازیابی هویت این است که جامعهی ما شیفتهی دوم خرداد نشود.... من میخواهم حرف خودم را بزنم، نمیخواهم دیگری حرف مرا بزند. این مسئلهی اصلی است.
===================
سخنران بعدی آقای جلالی پور مطالبی را در رابطه با اینکه ما اصولاً نیازی به قهرمان نداریم و همه متوسط هستیم، دنبال ویران کردن دولت نیستیم و اصلاح طلبیم، حکومت با خودیها خشنتر برخورد میکند، مشکلات انتشار مطبوعات در ایران و... بیان میکنند.
آقای پهلوان در جلسهی پرسش و پاسخ اینگونه جواب میدهند:
...آقایان میدانند که ما به آنها احترام میگذاریم، ولی ما دعوایمان را داریم، برای اینکه ما حقی نداریم... شما گاه به من جا میدهید که بنویسم، اما حساب شده است. اینطور نیست که ما حق داشته باشیم. بنده جسارتی بکنم. جمهوری اسلامی مثل یک کودک عقب افتاده است. همهی کارها را می کند اما دیر. ما دائم باید بچهی عقب افتاده را تشویق کنیم که آقا اینها الآن طرفدار امر عمومی شده اند، اینها طرفدار دموکراسی شدهاند. حالا میگویند ای آقا اینها را که ما گفتیم.
گفتار برداری این است که شما اندیشهی دیگران را میگیرید و این با تاخیر فقط به عنوان اصلاح[مطرح میکنید] فرق ما با شما این است که شما برای نجات این سیستم آمدهاید، ما برای نجات ایران[تشویق حضار] ما فرق اساسیمان این است.اما حرفی نداریم که شما اصلاحاتی هستید، ما هم دستمان برسد، میکنیم. این دو هدف و دو مسیری است که تفاوت میگذارد.
شما نمیتوانید از ما بخواهید که ما به این انتخابات احترام بگذاریم. این مجلس، مجلس ناشناختههاست. آن آقا میآید، شما اینجور قهرمان سازی میکنید. آقایی که زندان رفتند، برادرش را یک نفر نمیشناسد، در ایران نمایندهی دوم میشود. چرا؟ چون مطبوعات دست شماست. شما میروید برادر آن آقا را - رئیس جمهور - [که] اصلاً مرد سیاسی نیست، اصلاً نمی داند این امور چه هست، نمایندهی اول تهران میشود. به ما میگویید خوشحال با ش که رفسنجانی نشد. ما بچه که نیستیم عزیزم![تشویق حضار]
آقای بورقانی شما اجازه بدهید! شما جوانی. ما بالا و پایین این مملکت را دیدهایم، میدانیم. من به شما بگوییم عمر جریان دوم خرداد کوتاه است، این را صریح میگویم. ولی اینرا من میگویم که برای اینکه از عهدهی بحرانهای اجتماعی بر نمیآیید و با حذف مردم نمیشود یک جریان را مدنی قلمداد کرد. یکی از آقایان صادق، این آقای بورقانی بود. گفت: آقا میدانید چرا ما انتخاب شدیم؟ برای اینکه دیگران حق نداشتند کاندیدا شوند[تشویق حضار] این مسئلهی اصلی است وگرنه جنبش مدنی و سازمانهای صنفی! شما تاریخ اروپا را نگاه کنید، چطور قهرمان ندارد. ما میگوییم، هر گروه اجتماعی نمایندگان و قهرمانانش را خودش باید بسازد، نه این که شما برای ما بسازید.
... بچههایی که در زندانهای سیاسی می روند، بر سر جانشان نگرانند. اما زندانیان آقایان مرتب بیرون میآیند. میگویند ایشان هم مرتب به او میگوید، کاشکی تو لائیک بودی[اشاره به سخن جلالی پور] یعنی پدر او را در میآوردم[خندهی حضار] ولی شما در رقابت قدرت، کسب قدرت به سر میبرید، ما در محدودیت از قدرت. اینها مسائل اساسی است.
سلام
پاسخحذفراستش من مدتهاست که نمیتونم برنامههای ماهواره رو ببینم، پارازیت بسیار شدید نزدیک به یک ماه هست که داره از منبعی نزدیک به خونه پخش میشه و متاسفانه همه کانالها قطع شده. به خصوص دوست داشتم برنامهی تفسیر خبری که به مجریگری مهدی فلاحت انجام میشه رو ببینم، تا قبل از این همیشه شاکی بودم که چرا از اسماعیل نوریعلا برای موضوعاتی که در تخصصش هست استفاده نمیکنن و هر وقت موضوع آثار باستانی (که تخصص شکوه میرزادگی هست) اونو دعوتش میکنن. حالا که فلاحت نازنین این کارو داره انجام میده من نمیتونم ببینمش.
بگذریم؛ راستش تا قبل از دیدن برنامهی چند هفته پیش که مهمانانش مهدی خلجی و احمد قابل بودند، حساب دیگری برای احمدقابل باز کرده بودم (به خاطر نامههای شجاعانهاش و منشش) اما اونشب متوجه شدم که او هم چیزخاصی بیشتر از بقیه همفکرانش (روشنفکران دینی) در چنته ندارد. اون شب دیدم که احمد قابل در مقابل نگاه مهدی خلجی هیچ حرف جدیدی ندارد و حتی سعی میکند با مغالطهکاری حرف نادرست خود را به کرسی بنشاند.
در اینجا هم میبینیم که تعلق خاطر شخصی او به دین اسلام (حالا هر روایتی از آن) در مقابل چشمانش پردهای افکنده که توانایی درک حفیقت را از او دریغ میکنه. همون اتفاقی که متاسفانه برای تمامی کسانی که همچنان دل در گروی اسلام دارند افتاده است: گنجی، دباشی، سازگارا و …
سلام جناب داریه
پاسخحذفوالا مدتی نسبتا زیادیه که مطالبتان را میخوانم. فکر کردم با توجه به اینکه در مواضع نزدیکیهای داریم، وبلاگم را بهتان معرفی کنم اگر فرصتی داشتید نگاهی بندازین، مثلا این مطلب:
http://niafar.wordpress.com/2009/08/22/20/